یادداشت ها

کوچه برلن/ما در بلوهوریزنته باختیم!

علیرضا مجمع: این بار مانشافت برای باختن بهانه داشت. هیچ‌وقت در تمام این سال‌ها-از 1982 تا الان- ندیده بودم ژرمن‌ها به استیصال بیفتند. این بار دیدم.

چهره یولین دراکسلر را در انتهای بازی زمانی که در آن طرف سوئد برده است و ما نیاز داریم به زدن حداقل یک گل، وقتی به میله رختکن تکیه داده ببینید. استیصال مطلق است. انگار هیچ راهی نیست، و نبود. در تمام این سال‌ها دست کم تلاشمان به نیمه‌نهایی می‌رسید. همه این بزنگاه‌های تاریخی برای تیمی به وجود آمده که با ثبات ترین تیم تمام دوران جام جهانی است. پس چرا مانشافت نتوانست به وظیفه تاریخی‌اش عمل کند؟

2 ماجرا از چهارسال قبل شروع شد و بازی با سلسائو. در شب بلوهوریزنته. گزارشگر تلویزیون فرانسه مدام از استعاره‌های اغراق‌آمیز استفاده می‌کرد: «برزیل در غرقاب. غرور شکسته برزیلی‌ها.» گزارشگر تلویزیون آلمان می‌گفت:« ما در سال ۲۰۰۶ در زمین خودمان شکست خوردیم، وضع برزیل را درک می‌کنیم. بعدش هم آلمانی‌ها گفتند: بزرگ‌ترین چالش این است که این پیروزی را فراموش کنیم و برویم سراغ کار بعدی. این آلمان است. شکست را عمومی می‌کند و به بحث می‌گذارد، پیروزی را یک امر متعارف جلوه می‌دهد و فراموشش می‌کند. فرق هست بین جایی مثل برزیل که در حال رشد است و به قهرمان‌هایش تکیه دارد با جایی مثل آلمان که رشد کرده و به سیستم‌اش متکی‌ست.»

3«این آلمان است. پیروزی را فراموش می‌کند و شکست را عمومی می‌کند و به بحث می‌گذارد.» این شالوده کاری است که ژرمن‌ها در همه این سال‌ها انجام داده‌اند. اما این بار بر خلاف رویه عمل کردند. پیروزی را از یاد نبردند. نگذاشتند تاریخ کار خود را بکند. باد غرور از بازی با سلسائو پشت دماغ‌های مانشافت افتاد. اتفاقا بازی با مسی و آلبی سلسته کار مهمی جلوه نکرد وقتی برزیل در کشورش نابود شد. این شد که توپ فوتبال در روسیه شد 200 کیلو. وزن پاهای بازیکنان آنقدر زیاد شد که تصمیم برای یک پاس ساده ناممکن شد. مچ پوینت سوئد هم به کار نیامد. معمولا مانشافت از این اشتباهات نمی‌کند.اما مثل اینکه این بار از روال معمول خبری نیست. هیچ چیز معمولی نبود. توماس مولر ادامه افتضاح بایرن مونیخ را به تیم آورد، مانو آماده بازی شده بود اما یوگی لو در گذاشتن او به عنوان دروازه‌بان اول و کاپیتان تیم اشتباه کرد. او بیش از یک فصل بازی نکرده بود و اخلاقا نباید جایگزین ترشتگن می‌شود. در 2006 کلینزمان با قاطعیت کان افسانه‌ای را بیرون گذاشت و تنها در بازی رده بندی به او بازی داد. کان سر پنالتی‌های بازی آرژانتین ینس لمن را با حرف‌هایش ساخت و مانشافت برنده بیرون آمد. این روال معمول آلمانی است، نه باج دادن به بازیکن، گیرم کاپیتانی به نام نویر.

4 بیلد، چهار سال پیش فردای بازی برزیل-آلمان تیتر زد:«بدون شرح!» همان تیتر پنج شنبه صبح روی کیوسک روزنامه‌فروشی‌های آلمان آمد:«بدون شرح!» این علامت تعجب یکسان به دو واقعه تاریخی، به شدت می‌تواند معنای غریبی در خود داشته باشد. همین حالا که الان دارم این یادداشت را می‌نویسم آلمان‌ها کارشان را شروع کرده‌اند. شکستشان را عمومی کرده‌اند و به بحث گذاشته‌اند. برگشته‌اند به همان اعتقادی که قبلا داشته‌اند. پس باید دید از دل این تحلیل‌ها برای مانشافت چه اتفاقی می‌افتد. چیزی که واضح است این است که چند بازیکن تاریخ مصرفشان گذشته است. اوزیل و خدیرا و مولر، برای فوتبال آینده آلمان کارایی ندارند. باید منتظر بود و دید یوگی لو تا چقدر به نیروی جدید در تیمش برای یورو 2020 اعتقاد دارد.

5 در فصل آخر سریال «بازی تاج و تخت» یکی از سه اژدهای دنریس تارگرین(مادر اژدهایان) را وایت واکر‌ها یا همان لشکر مردگان از پای درآورد. کسانی که سریال را دیده‌اند می‌دانند که یکی از خصوصیات قراردادی لشکر مردگان، زنده کردن مرده‌های طرف مقابل و به خدمت گرفتن همان‌ها بود. اژدهای تارگرین را وایت واکرها با قدرتشان به خدمت گرفتند و دیوار را فرو ریختند. اژدهای ژرمن‌ها در روسیه به خاک افتاد. بیداری این اژدها، قدرت وایت واکرها را می‌خواهد.
روزنامه سازندگی/9تیر1397

نویسنده


Avatar