Your address will show here +12 34 56 78
یادداشت ها

در آلمان تلاش برای فرار از زندان جرم نیست،زندانی حقشه که فرار کنه و زندان بان وظیفشه که مراقب او باشه.
این فرهنگ آلمانی رو توی فوتبال و دیگر فعالیت های آنها هم میتوان دید.
در آلمان تلاش یک وظیفه است و از اولین روز زندگی تا لحظه مرگ تلاش برای بهترین بودن ادامه دارد.

۱۱,۵۳۰

مقالات

باید گفت که نمیشود همیشه در اوج بود و کاری که آلمان در نزدیک به 80 سال انجام داد و 16 بار پیاپی از دور گروهی بالا رفت چیزی شبیه معجزه بود که تنها از مانشافتها بر می‌آید ولی همیشه نخستین باری هست و اینبار برای آلمان نخستین حذف از دور گروهی در 2018 روسیه رخ داد تا پس از 1945 بازهم آلمانها از روسیه عقب نشینی کنند!

۹,۹۶۷

یادداشت ها
علیرضا مجمع:مدلین الستر بازی را باخته بود. دستش رو شده بود. اسکاتی او را به بالای برج کلیسای سن خوان باتیستا برد. همانجا که قبلا مرده بود!

ناقوس این بار برای مدلین به صدا درآمد. اسکاتی با دستانی نیمه باز در آستانه برج مرگ مدلین را به نظاره ایستاد.
***
این سکانس فینال سرگیجه هیچکاک شاید ربط مستقیمی به بازی اول ژرمن‌ها در جام جهانی نداشته باشد. اما وقتی بازی را می‌دیدی انگار نه انگار تیمی که دارد توی زمین بازی می‌کند چهار سال قبل قهرمان جهان شده است و تا همین مقدماتی جام جهانی تیمی نمی‌توانسته جلویش بایستد. مانشافت آمده بود جلوی مکزیک که ببازد. از قهرمان خبری نبود. این بازیکنان برای تیم دسته 2 اوبالیگا بودند. نشانی از حتی ضد قهرمان هم در تیم نبود. تلنگری انگار لازم بود تا شاید تیم به خودش بیاید. لوزانو که تو سر توپ زد و اوزیل را توی محوطه نابود کرد، از مانو هم کاری برنمی‌آمد. این تیم هنوز برای افتادن در مسیر قهرمانی کار دارد.
***
بدتر از باخت، حس و حال بعد از باخت است. بارها این حس را تجربه کرده‌ام. چه در استادیوم و در راه برگشت، چه زمانی که این شکلی پای تلویزیون بازی‌ها را می‌بینم. زمان بازی تا وقتی سوت پایان زده نشده است، هنوز امید هست. بخصوص وقتی یک سوی زمین ژرمن‌ها باشند. بعد از آن تا چند ساعت هنوز گرمی، بیخودی می‌خندی، کمی ساکتی و خیره می‌شوی. انگار منگی. اما بدترین حالت بعد از باخت، صبح روز بعد است. وقتی از خواب بیدار می‌شوی. شب قبلش را شاید کابوس دیده باشی، اما هر چه هست هنوز خستگی کوه باخت رهایت نکرده است. بعد از باخت به مکزیک، تجربه کردن چنین حالت وحشتناکی به سراغم آمد.
***
تنها چیزی که هنوز ما را سرپا نگه می‌دارد، امید به برد دو بازی بعد است. این بزنگاه را جلوی الجزایر هم تجربه کرده بودیم. رباح ماجر وقتی به ماگل زد، امید داشتیم که رومنیگه را داریم. همین هم شد. اولین گل رومنیگه در جام به الجزایری زده شد که هیچ کس رویش حساب نمی‌کرد. آن زمان کسی روی تیم‌های افریقایی حساب باز نمی‌کرد. اما لخدر بلومی به ما دیکته کرد که زیاد به این تئوری دلخوش نباشیم. در جامی که با باخت شروع کردیم رسیدیم به فینال. الان چطور؟
***
الان کاملا فوتبال دگرگون شده است. هیچ حاشیه امنیتی وجود ندارد. اگر شل بگیری نابود می‌شوی. مانشافت تیم منطق و هارمونی است. اما انگار در بازی اول وزنه‌های 200 کیلویی به پاهایشان بسته بودند. حرکت کند در زمین، برگشت‌های با تاخیر زیاد که فرصت ضد حمله را به مکزیک می‌داد و خارج شدن سمت راست تیم که تقریبا استفاده ای از آن منطقه در طول بازی نشد(به جز 10 دقیقه آخر) نشان از ناهماهنگی اجزای حرکت تیمی دارد. با ادامه این شکل ناقوس کلیسای سن خوان باتیستا برای مانشافت به صدا در می‌آید، مگر اینکه دماغ‌های سر بالا از قهرمانی چهار سال قبل جایش را به تمرکز و فوکوس روی نقطه هدف بدهد. یوگی باید حاشیه‌های دور تیمش را زودتر جمع کند و نشان بدهد که تیم قهرمان چگونه فوتبال بازی می‌کند. شنبه روز تاریخی ژرمن‌هاست.
روزنامه سازندگی/۲۹خرداد۱۳۹۷
۱۳,۹۵۵